ghasedak bolori

وقتی می گویم دوستت ندارم !!
به چشمانم نگاه نکن !
من
هرگز
.
.
.
.
دروغگوی خوبی نبوده ام ...

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 21:36 توسط hiva.m| |

دردم ایــــن نـــیـسـت کـــــه
اوعــــاشــــق نـــیــسـت ،
دردم ایــــن نــیــسـت کــــــــه...
مــعــشـــوق مــن از عــشــق تـهــی اسـت ،
دردم ایــــــن است کــــــه
بــــا دیـــــدن ایـــــن ســردی هــــا ...
مـــــن چـــــرا دل بـــســتــم؟!!!

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 21:30 توسط hiva.m| |

نـامــت را ...
خــاطـراتــت را ...
بــو سـه هـایــت را ...
و لـمـس ِ حـس ِ بــودنـت را ...
هـمـه ُهــمه را ، بــه دسـت سـرد بــاد سپـُـردم!
یـــــــادم تـــو را فـــــــرامــــــــوش !!!

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:4 توسط hiva.m| |

یک روز ،

یک جایی ،

یک زمانی با هم

در همینجا ،


همینجا که اینک تنها نشسته ام ،

نشسته بودیم

تو مرا نگاه میکردی

دستت در دستانم بود و با هم عهدی بسته بودیم

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:3 توسط hiva.m| |

نـامــت را ...
خــاطـراتــت را ...
بــو سـه هـایــت را ...
و لـمـس ِ حـس ِ بــودنـت را ...
هـمـه ُهــمه را ، بــه دسـت سـرد بــاد سپـُـردم!
یـــــــادم تـــو را فـــــــرامــــــــوش !!!

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:39 توسط hiva.m| |

اگر تو ، این سوی دنیا روی نیمکتی تنها نشسته ای و همه ی آنچه نداری کسی ست...
شاید....
در آنسوی دنیا کسی روی نیمکتی دیگر تنها نشسته است و همه ی آنچه ندارد توئی...
نیمکت های دنیا را چقدر بد چیده اند ...!

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 13:2 توسط hiva.m| |

Click here to enlarge

مي دانم هراز گاهي دلت تنگ مي شود.

همان دلهاي بزرگي كه جاي من در آن است
آنقدر تنگ ميشود كه حتي يادت مي رود من آنجايم.

دلتنگي هايت را از خودت بپرس.

و نگران هيچ چيز نباش!


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 26 فروردين 1391برچسب:,ساعت 23:21 توسط hiva.m| |

گفتند عینک سیاهت را بردار


دنیا پر از زیباییست!!!


عینک را برداشتم..


وحشت کردم از هیاهوی رنگها


عینکم را بدهید


میخواهم به دنیای یکرنگم پناه برم

 

 

 

نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:47 توسط hiva.m| |

گفتم : بگو به من ، ای فاحشه ! که داد به باد
شرافت و غرور تو را ؟ ناله از دلش سر داد
کای احتیاج زاده ی زر ، مادر فساد
لعنت به روح مادر معروفه ی تو باد

نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,ساعت 1:2 توسط hiva.m| |

 
 
ابـر ها را به اینـجا دعـوت کـن؛


 

 
یـک نفـر از تـشنگی فنـچ هـا خسـته اسـت
..


یک نفـر دلـش "بـــــــاران" میخواهـد!
عکس های هنری دیجیتالی فوق العاده زیبا

 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 21:3 توسط hiva.m| |

می بینی ؟ گاهی حرفها وزن ندارد ! ریتم ندارد! آهــــــنگ ندارد!
امـــــــــا
خوب گوش کن
درد دارد ...! درد ... درد ... درد..
 
عکس های هنری دیجیتالی فوق العاده زیبا

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 21:1 توسط hiva.m| |

ما زاده شدیم تا دوست بداریم کسی را که زخمی بر قلبمان ایجاد نمود

 

 

عکس های هنری دیجیتالی فوق العاده زیبا

 

نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 21:0 توسط hiva.m| |

 

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
 


کجا روم که راهی به گلشنی ندانم

که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

 


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 20:58 توسط hiva.m| |

کنارم باش،
 
پهلوی ِ تنیدن ِ لحظه های هرس نشده ام
 
کنارم باش،
 
وقتی که دستهایم دچار ِ تناوبی تهی شده اند
 
حرفهایم را در خطوط ِ منحنی ِ چهره ات جا گذاشته ام
 
 
و هر چه باقیست ،
 
زیر نویس هاییست از لبخندت...
عکس های جدید هنری زیبا

نوشته شده در یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,ساعت 13:32 توسط hiva.m| |

در دلم طوفانی است
جنسش از تنهاییست
گاه گاهی نفسی میکشد احساس درون بدنم
تا بگوید با داد
در دل وسعت تنهایی این کوه فریب
آیه های ابدیت جاریست

نوشته شده در جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:29 توسط hiva.m| |

تو بارون که رفتی ، شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی ، دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توی آینه خط خورد


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:27 توسط hiva.m| |

 

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدرجایت خالیست . . .
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . . .
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان . . .
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار . . .
لمس کن لحظه هایم را
. . .
تویی که نمیدانی من که هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن . . .

 

نوشته شده در جمعه 4 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:6 توسط hiva.m| |

 

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …:
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت …:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت …:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت… :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت …:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …

 


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 4 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:59 توسط hiva.m| |

از من س ..ک ..س می خواهی اما آیا دوستم داری ؟
هنوز حتی دوستت دارم بر لبانت جاری نشده از لمس تن من سخن میگویی ؟
به هستیم سوگند لمس که می شویم سه بخش می شویم در ذهن همه .. فا...ح ...شه .. ..
این منحصر به دخترها نیست؛ فرقی نمی کند زن باشی یا مرد؛ همین که تن دادی و دل ندادی: . . . فا ....ح .....شه ای...!

.. فا...ح ... ..شه ای

نوشته شده در چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,ساعت 20:50 توسط hiva.m| |


 قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، امّا، امّا
گِرد بام و درِ من
بی‌ثمر می گردی.
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری ـ باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
 برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:45 توسط hiva.m| |

دل...
دائم در گیر و دار است!
و عشق، گیر یک دل!
عشق را تنها با وصل دل به دل میتوان درک کرد!
و دل را با وصل یک صدا... و گاهی یک نگاه!
ارزش عشق صد است و ارزش دل ده !
و دل را گاهی باید به عشق وصل کرد...

دل هرز می شود! گاهی هم هرزه!
توسط کسانی که عشق را دنیایی معامله می کنند ...

نوشته شده در چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:30 توسط hiva.m| |

یادت هست مادر؟

اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، كشتی. تا یك لقمه بیشتر بخورم...

یادت هست؟

شدی خلبان، ملوان، لوكوموتیوران.

می گفتی : بخور تا بزرگ بشی ، آقا شیره بشی ،خانوم طلا بشی و من عادت كردم كه هر چیزی را

بدون اینكه دوست داشته باشم قورت بدهم... حتی بغض های نترکیده ام را...

نوشته شده در چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:23 توسط hiva.m| |

آرام سـیـگـارتو بکـش دختـرکـــ !
خیلی آرام . .
کـه الـانـــ
تـو باید

تحمل کنی سفتی و سختی دو مردی را که تا به حال ندیده ای . .
باید بسازی برای امرار معاشتــــ

نوشته شده در سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:51 توسط hiva.m| |

شمارش رو پاک میکنی که فراموشش کنی
اما قسمت ناراحت کننده ش اینجاس که
شمارش رو هنوز از حِفظی ..

نوشته شده در سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:53 توسط hiva.m| |


Power By: LoxBlog.Com