ghasedak bolori

هنوز هم پنجره را به نام تو باز می کنم

هر صبح

با طلوع چشمان تو

آفتابی‌ست وُ نورانی

سرزمین دلم




ایـــرج.تمجیـــدی

نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:7 توسط hiva.m| |

دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...

نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...

می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....

پس بگذار که نداند بی او تنهایم...

دور میمانم که نزدیک بماند...

نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:3 توسط hiva.m| |

ـهـــیچ کـس احساســم را نفهمـــید کـــهـ

مـــن زندگــــی ام را گــُـم کــــردم ..


میــــان انگشتــــان باریـکـــــ و کشیـــده اتــــــ

میــــان مـــوهـای خـــرمایــــی رنگـتـــــــ

کـــهـ عجیبـــــ دستـــــ و دلـــــم را می لــرزانــَـد ...


+

نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت 11:58 توسط hiva.m| |

کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم...

حالا هرروز بهم زنگ میزنی!

یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی...!!!

من که میدونم تو هم دلت تنگ منه...



 

نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت 11:35 توسط hiva.m| |


در عجبـــم
راننده نیستـــم
اما هرکس به من می رسد مسافر استـــ ...

نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت 11:35 توسط hiva.m| |

هــــایـی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت !

رفیق داری…
همــــــــدرد نداری!

خانواده داری…
حمــــــــایت نداری!

عشق داری…
تکیـــــــــه گاه نداری!

مثل همیــــشه….
همه چــــــی داری و …
هیچــــــی نداری ...!

نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت 11:32 توسط hiva.m| |


یه دوست معمولی وقتی می آد خونت مث مهمون رفتار میکنه

یه دوست واقعی در یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه


یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,ساعت 14:16 توسط hiva.m| |

 

asheganeh.ir

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم



تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست

تنهایی

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم

 


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,ساعت 13:47 توسط hiva.m| |

http://asheganeh.ir/

زن که سیگار می کشد یعنی یک تناقص پر معنی:
یعنی روحی ظریف …
با زخمی مردانه

  •  

نوشته شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,ساعت 13:29 توسط hiva.m| |

سال هاست که من محبوسم

میان حصار باورهای پوسیده ات

تو نمی دانی رنج یک زن چیست


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,ساعت 13:28 توسط hiva.m| |

بدان که قلبت کوچک است پس نمیتوانی تقسیمش کنی


هرگاه خواستی آنرا ببخشی با تمام وجودت ببخش که کوچکیش

جبران شــــــــــــــــود....


هیچگاه عشق را با محبت، دلسوزی، ترحم و دوست

داشتن یکی ندان


همه اینها اجزاء کوچکتر عشق هستند نه خود عشق


همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط به یگانه عالم توکل کن


آنگاه می بینی که چگونه قبل از اینکه خودت دست به کار شوی، کارهابه خوبـــــــــــــــــی پیش می روند...

نوشته شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:50 توسط hiva.m| |

یک نفر در همین نزدیکی ها
چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است ...
خیالت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببند
یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد...

نوشته شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:5 توسط hiva.m| |

مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد ِ تو می اندازد
طعنه های دیگران است !

شاید اگر این " دیگران " نبودند ،
تو
زودتر از اینها
برای من ، مـُرده بودی ...

نوشته شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,ساعت 11:52 توسط hiva.m| |

نگاهت
زمانی که عاشق بودی
مهربانانه فرارم می داد

مشکلی نیست!


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,ساعت 11:42 توسط hiva.m| |

نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:31 توسط hiva.m| |

گفتم بهار
خنده زد و گفت:
ای دریغ!
دیگر بهار رفته نمی آید
گفتم پرنده؟
گفت:
اینجا پرنده نیست،
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست،
گفتم:
درون چشم تو دیگر؟
گفت دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست؛
اینجا به جز سکوت سکوتی گزنده نیست...!!!

نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:21 توسط hiva.m| |

دنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم...





ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:3 توسط hiva.m| |

خُـ ـ ـ ـ ـدآ جـ ـ ـ ـونـــ ...

بیخیـــــآلِـــ قَــوآنیــنِـــ طَبیـعَتـــ

بــآوَر کُـنــ ایــنــ روزهـــآ اُفتـــآدَنِ آدَمهـ ـ ـ ــآ

تَقصیــ ـ ـرِ جـــآذِبِــهـ یِــ زَمیــنــ نیستـــ ...

نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:,ساعت 13:1 توسط hiva.m| |

دُنـبـال ِ کَـلاغـیْ می گـردَم ،


تا قـآرقـآرَش رآ بـه فـال ِ نـیـکْ بـگیـرَم ،


وقـتـی…


قآصـِدَکـْ ـهـا هـمـه لال انـد

. . .

نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:52 توسط hiva.m| |

مَن بــــرای او فــــقــــــــط

یــــِـک نـــَـــــــــخ ســیــــــگار بــــــُـودم

کامَــــــــش را گِرفــت

زیر پاهــــــــآیــَــــــــــش لـِــهم کـــَرد.........

نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:,ساعت 14:24 توسط hiva.m| |

تمام عاشقانه‌هایم را به زیر خاک
سپردم
و با کوله باری از دلواپسی‌های ابدی
به نمی دانم کجا‌ها رهسپار می‌‌شوم.
این سرنوشت چشمان من بود که
آفتاب روی تورا نبیند و همیشه هم پیاله ی دل گرفته ی پاییز باشد!
من میرم
از دیار داشتن‌های تو
شاید
تو با کسی‌ دیگر
راحت
بخندی
به تنهایی‌ من و قلب عاشقم !
اما
بدان
هیچ کسی‌
به اندازه ی دستان من
ناز موهایت را نخواهد خرید...

نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:,ساعت 14:5 توسط hiva.m| |

میان ِ نیایــــش هـــای شبـــانه ام بود

که فهمیدم "دلم پُـــر " است و " دستانم خالی "

مهربان ترینِ من

نه دستهای خالی ام را تماشا کن نه دلِ پُرم را

"اُ مـــیدی "را بنگر که به

دستهای مهربان و دلِ پُر از عشق تو دارم

که خودت گفتی " مرا بخوان تا استجابت کنم تو را..

ای "برآورنده ی مهربان ِ حاجت ها"

نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط hiva.m| |

من را زیر خاکستر جا گـــــذاشتـــــــی!!!
آهـــــــایـــــــــــــ...
با توام...
تـــــــــــــــــــــــــو یادتـــــ نـــرود!!!
من به خاطرتــــــــو
آتـــــــش گـــرفته ام....

نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:,ساعت 13:58 توسط hiva.m| |

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

تا زودتر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:58 توسط hiva.m| |

آهستهــ گـُفتــ :

" خــُدآ نگهـ دآرــَتـ " ,

دَر رآ بستـــُ رفتـ !

آدمهــآ چهـ رآحتــ مسئولیتــِ خودشــآن

رآ بهــ گردنــِ خـــُـدآ مـے اَندآزنـــد ...!!!

نوشته شده در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:,ساعت 12:56 توسط hiva.m| |


Power By: LoxBlog.Com