ghasedak bolori
سکوت ازکوچه لبریز است آخ که درون سینه ام دردی است خونبار
دیوونته چاره نداره دلم
به تو دلُ بسته دوباره دلم
عشق تو کار دلم
نفس نفسم تو رو داد میزانه
نفس توی سینه صدات میزنه
نگاه تو مثل جواب منه
تعبیر خواب منه
خیابانهای شهر میگیرند
شبهایم را؛ فکرهای تو.
" بیولوژی " هم نخوانده باشی
میفهمی چه مرگَم شده است!
( رضا کاظمی/ 88 )
و فرياد زمانم را نميشنوي.
يک روز، من سکوت خواهم کرد
و تو آن روز براي اولـين بار
مفهوم دير شدن را خواهي فهميد
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟
بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم
چرا در قلب من
پاییز
طولانی است
که همچون گریه می گیرد گلویم ....
غمی آشفته دردی گریه آلود ....
نمی دانم چه می خواهم بگونم ....
خيلی دير!
برای اينكه يادت بيافتد دوستم داری...
ديگر دير است!
برای اينكه بفهمی عاشقم بوده ای
ديگر دير است !
... و دير يعنی حالا كه با خاطره هايت
... بيشتر از حضورت
خو گرفته ام...
دير يعنی حالا
كه آرامم بی تو
دير آمدی جناب ...!
من
سالهاست مرده ام...ادامه ...
Power By:
LoxBlog.Com